در سوگ صادق آل محمد علیه السلام

0 0
  • تاریخ : 1404/2/5
  • بازدید : 52
امتیاز 0.00 تعداد رای 0

در سوگ صادق آل محمد علیه السلام

 وحی، پیام روشنایی‌بخش الهی به انسان‌ها، سیرهٔ ناب، رستاخیزآفرین و انسان‌ساز محمد (ص)، روح‌ها را شکوفاند و رو به روشنایی و پشت به تاریکی ایستاند.
زنده‌شدگان به نسیم حیات، آن‌به‌آن، از حالی‌به حالی دگر می‌شدند و از زندگی نکبت‌آلود جاهلی به‌در می‌آمدند و به دنیای روح‌نواز زندگی الهی، بار می‌یابیدند و پاک‌ از ناپاکی‌ها و دَنَس‌ها و آلودگی‌های لجن‌زار جاهلی، پاک‌بازانه، ‌پایه‌های جامعهٔ ایمانی را فرا می‌بردند و دست در دست یکدیگر، به‌سان یک روح، با پراکندگی‌خواهان و سریان‌دهندگان مُذاب جاهلی، به رویارویی برمی‌خاستند و دمادم به رَمیِ شیطان می‌پرداختند، شیطان برون و شیطان درون.
با بوی محمد(ص) و عطر دلاویز آن دلارام زنده بودند.
با گوش جان، پیام‌های آسمانی آن پیام‌آور الهی را نیوشیدند و بی‌صبرانه در انتظار گشوده‌شدن درهای آسمان بودند و نیوشیدن عاشقانهٔ پیام‌های زندگی‌ساز نو.
از حالت‌ها و دگرگونی‌های چهرهٔ محمد درمی‌یافتند،‌ خبری در راه است و جبرئیل امین، در کار پیوند آسمان به زمین و گستراندن رحمت‌های الهی به کوی جان‌ها و جهان‌ها.
این رویدادهای جان‌افزا و اشراب‌کنندهٔ روح و روان، تاب و قرار را از ایمان‌آورندگان و شیدایان کوی جانان، گرفته بود، خواب به چشمان‌شان راه نمی‌یافت، جان‌شان از پرواز و بال‌گشایی در آسمان کوی محمد، بازنمی‌ایستاد. در دلِ هنگامه‌ها، خیمه افراخته بودند.
 جان‌شیفتگان و باریافتگان به آستان بلند نبوی، در هر کجا که بودند، چه دور از محمد و چه نزدیک به آن رسول روشنایی، ‌نفحه‌های ربّانی را، ‌با جان و روح و روان خود درمی‌یافتند و آن نسیم الهی، همین که وزیدن می‌گرفت، جام‌جام شادابی، به جام جان‌شان فرومی‌ریخت، و از وادی درماندگی،‌ خستگی و سستی، به‌درمی‌آمدند و به کانون نفحه، روی می‌آوردند و با تبسّم رسول خدا، با تمام وجود می‌شکفتند و آیندهٔ روشن، فراروی جان‌شان، قدمی‌افراشت.
محمد (ص) به فرمان خدا این جان‌شیفتگی و سرزندگی ایمان‌آورندگان به نفحه‌های ربّانی را، می‌بایست بگستراند و پایدار سازد و شط‌ها و چشمه‌سارهایی پدید آورد و بناهایی بلند‌آستان، که باشندگان و آیندگان،‌ بتوانند از زلال و خُنُکا و سایه‌سار آن‌ها، بهره‌یاب گردند.
پی‌ریزی جامعه دینی و در جای‌جای آن شط‌ها و چشمه‌سارانی که پیوسته،‌ روزان و شبان، بخروشند و بجوشند و جامِ جانِ زلال‌خواهان را لبالب سازند.
جامعه الهی، با ارادهٔ ایمان‌آوردندگان و لبالب‌شدگان از کأس رحمانی و طلایه‌داری و جان‌فشانی رسول اعظم، بنیان گذارده شد و پایه‌ها و استوانه‌های آن برافراشته گردید، چشم‌نواز و روح‌انگیز.
گرچه دشواری‌ها، تنگناها، بی‌خانمانی‌ها، فقر و فاقه‌ها،‌ فداشدن‌ جان‌ها و زخم‌ها بر جسم و روح باورمندان، در راه پدیدارسازی جامعهٔ الهی، آن‌به‌آن رخ می‌داد، اما جامعهٔ الهیِ پی‌ریزی‌شده به دست توان‌مند توحیدیان،‌ چنان سرشار از شادابی، برادری، شمیم عدالت بود و آکنده از عطر دلاویز وجود محمد (ص)، که فرودآیی کوه‌کوه درد و اندوه، ‌غباری بر زندگی عاشقانه آنان، فرونمی‌نشاند و بر رَخشانی این راهیان کوی دوست می‌افزود.
دین وَحیانی اسلام، با میان‌داری جانانه رسول خدا و یاران پاک‌باختهٔ آن والاگهر و آیه‌های روشن‌گر و زندگی‌ساز، بنیانی برافراشت که برای همه روزگاران، ‌مشعل راه باشد، ‌شعله‌افروزِ جان‌ها و دَمانندهٔ نفحه‌های ربانی به روح‌ها و جان‌ها و فانوس راهنمای زندگی، در گاهِ زیر و زبرشدن‌ها و توفان‌ها.
این مهم و نقشه راهِ سرنوشت‌ساز انسان، بی حکمرانی دینی و قدرت و توانا‌سازی جامعه و به‌پادارندگان آن، نشاید.
محمّد (ص) اسوه بود، نمونه بود، سرمشق روشن برای همه روزگاران: سیرهٔ مردم‌داری، جامعه‌داری، پی‌ریزی اقتصاد سالم، عدل و دادگستری، جنگ و صلح.
همه و همه، در همه روزگاران، با برگماردن راهبران و طلایه‌داران قرآن‌شناس و خُبره و عالم در برکشیدن قانون‌ها و نیازهای روز از آن، و سیرهٔ ناب نبوی، بایستی درست، موبه‌مو، به حقیقت بپیوندد.
نقشه راه،‌ روشن است. همه باورمندان، ‌در همه‌گاه و همه روزگاران، با فراروی‌قراردادن این نقشه که رسول خدا، برابر کتاب رسم کرده است،‌ به سعادت و افق‌های روشن، دست می‌یابند.
رسول خدا، برای پس از خود، نقشه راهبردی دقیقی رسم کرده بود. 
از این نقشه، با پیروان، در مجلس به مجلس، محفل‌به‌محفل، سخن می‌گفت و آنان را به فراگیری و فراروی‌قراردادن این نقشه در گوناگون‌زمان‌ها و در سرّا و ضرّا فرامی‌خواند و می‌آگاهاند که با پیاده‌سازی این نقشه در ساحَت زندگی فردی و اجتماعی، در همه آنات و رویدادها، به قله روشن رستگاری، دست خواهند یافت و از گزندها، دَنَس‌ها و آلودگی‌های شرک و نظام جاهلی، در امان خواهند ماند.

در غدیر خم، این بنیان مرصوص را نمایاند و دست علی (ع) را بالا برد؛ آشنای همگان، مرد آوردگاه‌های گوناگون؛ در رویارویی با کافران و مشرکان، ‌خستگی‌ناپذیر و جان‌بر‌کف و در دانش و تقوا، سرامد و در عدالت‌پیشگی پایدار و استوار و در ساده‌زیستی و دنیاپرهیزی ناموَر.
علی (ع) پس از گذر از دوران‌های سخت و روزگارانی که درهای خدمت، و به‌کار‌بستن آیه‌های زندگی‌ساز قرآن و سیرهٔ انسان‌ساز رسول خدا(ص) به روی او بسته شد، از افق جامعه دینی، بردَمید و با پیاده‌سازی اسلام راستین و برانداختن رسم‌های جاهلی، که پس از رسول خدا، زهر می‌افشاندند و سلامت جامعه را به خطر می‌انداختند، راهی نو، برابر کتاب و سنت گشود که برای همه روزگاران و نسل‌ها، چراغ راه بود.
علی(ع) اسلام وحیانی -نبوی را، پس از غبارانگیزی‌های بسیار، نمایاند و دریچه‌هایی گشود که همگان به‌روشنی، اسلام وحیانی -نبوی را به دور از غبارها و آلودگی‌های جاهلی و طایفه‌گرایی، خرافه‌ها و تحریف‌ها، ببینند و بنگرند.
فرزندان علی، دوره‌به‌دوره، این راه روشن را پیمودند و مشعل‌ها این سوی و آن‌سوی راه حق افروختند،‌ که کسی به کژراهه نیفتد و گرفتار دَدان گردد.
اینان، همه، در پی این بودند که با بنیان‌گذاری جامعه دینی و گسترش قانون‌ها و آیین‌های الهی، دامنه اسلام وحیانی و سیره ناب محمدی و علوی را بگسترانند و در این راه، با همه ناهمواری‌ها و دشخواری‌ها، شرحه‌شرحه‌شدن خود و یاران، از پای ننشستند.
تا این‌که روزگار، گردید و گردید، رسالت بزرگ احیای دین،‌ قرآن و سیرهٔ نبوی، زدودن خرافه‌ها و تحریف‌ها و تفسیرهای نابخردانه از این دو رکن بنیادین، بر عهدهٔ جعفربن محمد(ع) قرار گرفت.
او می‌بایست در این روزگار تاریک که امویان، مروانیان و سپس عباسیان، همهٔ مشعل‌ها و نشانه‌های دین وحیانی و سیرهٔ راهگشای نبوی را برچیده بودند و به نام رسول خدا، به‌سان قیصران و پادشاهان حکم می‌راندند و سروری می‌کردند و در چپاول و غارت بیت‌المال هیچ اندازه نگه نمی‌داشتند و هر دادخواه و مخالفی را از دم تیغ می‌گذراندند، ‌مشعل‌ وحی را برافروزد و فرادست بگیرد و کوی‌به‌کوی به حرکت دربیاید و روشن‌گری کند و با برنامه‌ریزی دقیق و هوش‌مندانه، یاران شجاع، قرآن‌شناس و آگاه به نقشه راه نبوی و علوی را این‌سوی و آن‌سوی جهان اسلام گسیل بدارد، مردم را آگاه کند، تا حکومت را به آبشخور اصلی آن، که پیاده‌سازی قرآن و سیرهٔ نبوی و گسترش عدل و داد بود، بازگرداند.
 مروانیان و سپس‌ها عباسیان، هرچه بر امام سخت می‌گرفتند و بر تارهای وجود نازنین آن والاتبار زخمه می‌زدند، بوی خوش عبیر و عطر دلاویز آن، بیش‌تر، افشانده می‌شد و حال خوشی در جان‌ها و روان‌ها پدید می‌آورد.
این سفاکان، هرچه یاران پاک‌باز امام را در این سوی و آن‌سوی جهان اسلام کشتند، به دار آویختند و به زندان افکندند و آنان را در گرسنگی و تشنگی شدید قرار دادند، نتوانستند شبکه پیچیده و سازمان‌یافته و دقیق امام را کشف کنند و آن‌را از کارایی بیندازند.
هرچه تلاش می‌کردند و جاسوسان خبره و کاربلدشان، به رصدگری می‌پرداختند و زاویه‌زاویه زندگی امام و یاران او را می‌کاویدند، تا به سرنخی از نقش بیدارگرانه امام و برنامه او در سست‌کردن پایه‌های حکومت استبدادی و ناسازوار با سیرهٔ نبوی خود پی ببرند، با بن‌بست روبه‌رو می‌شدند و یارای آن‌را نداشتند، تا به سازمان دقیق و پیچیدهٔ امام، نقبی بزنند و دست امام را رو کنند و با این پروندهٔ براندازانه، آن بزرگوار را از سر راه بردازند.
دست آخر ناگزیر شدند، دستان آلوده خویش را به خون امام بیالایند و سپس خود را عزادار و داغدار آن عزیز بنمایانند، تا از خشم مردم، در امان بمانند.
 چهره و حکومت سراسر نکبت خود را به این جنایت بزرگ آلودند، امّا ره به جایی نبردند و مشعل فروزان راه حق، روزبه‌روز، فروزان‌تر شد و رایَت راه و آیین جعفربن محمد، تابنده‌تر از همیشه، فراروی حق‌جویان، در اهتزاز درآمد.
پاینده و جاودانه بادا
راه و آیین صادق آل محمد


 

منبع:
امتیاز دهید :
به اشتراک بگذارید :

نظر دهید

گزارش